حضرت علی‌اکبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان، سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود، پدر گرامی‌اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه‌اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.علی بن الحسین(ع) که ایشان را در میان فرزندان امام حسین(ع) به علی اکبر می‌شناسیم از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود و به بزرگانی چون پیامبر اسلام (ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) نسبت دارد.
نگاهی به زندگانی علی اکبر(ع)

 متاسفانه در میان امامزادگان و حتی برخی از معصومین (ع) شخصیت‌هایی هستند که کمتر به زنگانی و سیره آن‌ها پرداخته شده و تحقیق و پژوهش آن‌چنانی صورت نگرفته است یکی از این بزرگان، حضرت علی اکبر(ع) می‌باشد که شاید چندین روایت و نقل از ایشان وجود دارد و در خصوص زندگانیشان نیز بسیار کم گفته شده و تنها به حضور ایشان در واقعه عاشورا و شهادتشان بسنده شده است. بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت در عصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود. این قول مبتنی بر این است که وی به هنگام شهادت 25 ساله بود. در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذکر کرده‌اند، وی در مکتب جدش امام علی بن ابی طالب (ع) و در دامن مهرانگیز پدرش امام حسین(ع) در مدینه و کوفه تربیت شد و رشد و کمال یافت. امام حسین (ع) در تربیت وی و آموزش قرآن و معارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یک انسان کامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.

فضائل علی اکبر(ع)
درباره شخصیت علی اکبر(ع) گفته شده که وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه‌ترین مردم به پیامبر اکرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع کمالات، محامد و محاسن بود.

نقل است روزی علی‌اکبر(ع) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او برد، در آخر والی مدینه از علی‌اکبر سوال کرد نام تو چیست؟ فرمود: علی. سوال کرد نام برادرت؟ فرمود: علی. آن شخص عصبانی شد و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوک؟ » پدرت چه می‌خواهد، همه‌اش نام فرزندان را علی می‌گذارد، این پیغام را علی‌اکبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود: والله اگر پروردگار ده‌ها فرزند پسر به من عنایت کند نام همه آن‌ها را علی می‌گذارم و اگر ده‌ها فرزند دختر به من عطا نماید نام همه آنها را نیز فاطمه می‌گذارم.

در روایت دیگری به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی که علی‌اکبر را به میدان می‌فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود:« یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله....... ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می‌فرستم، که شبیه‌ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می‌شد نگاه به وجه این پسر می‌کردیم.
اطاعت و تبعیت از پدر و امام زمان خود، حضور آن حضرت در کربلا

حضرت علی‌اکبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در کنار پدرش امام حسین(ع)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می‌کرد. شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل می‌کند: هنگامی که ابا عبدالله الحسین علیه السلام در کاروان خود به سمت کربلا حرکت می‌کرد، حالتی به حضرت(ع) دست داد بنام نومیه و در آن حالت مکاشفه‌ای برای حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت که خارج شد استرجاع کرد و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اکبر(ع) در کنار پدر بود، و می‌دانست امام بیهوده کلامی را به زبان نمی‌راند، سوال کرد، پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟ حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این کاروان می‌رود به سمت قتلگاه و مرگ در انتظار ماست، علی اکبر(ع) سوال کرد: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اکبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باکی نداریم.
با این‌که حضرت علی اکبر(ع) با سه طایفه معروف عرب پیوند خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره‌ای به انتسابش به بنی امیه و ثقیف نکرد، بلکه هاشمی بودن و انتساب به اهل بیت(ع) را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:

أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن بیت الله آولی یا لنبیّ

أضربکَم بالسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ

وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی تَاللهِ لا یَحکُمُ فینا ابنُ الدّعی


حضرت علی اکبر (ع) الگوی جوانان
ویژگی‌های اخلاقی آن حضرت
علی در جوانی با ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه‏ جوانان را به سوی خود جلب می‏‌کرد، علی صفات جد خود را می‏‌دانست، از این‏ رو، هماره در آینه اخلاق و رفتار او نظر می‏‌کرد و خود را بدان صفات می‏‌آراست. به هنگام ‏جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود، ولی در تنهایی اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به‏ خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و نیاز و گفتگو با خالق هستی‏ داشت. در زندگی آسان‏‌گیر، ملایم و خوش‏خو بود، نگاهش کوتاه می‏‌نمود و به روی کسی خیره نمی‏‌شد. بیشتر اوقات بر زمین چشم می‏‌دوخت و با بینوایان و فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیاطلبان‏ احترام چشمگیری نداشتند. نشست و برخاست می‏‌کرد، با آنان همسفره‏ می‏‌شد و با دست‏ خود در دهانشان غذا می‏‌گذارد. اصالت‌های فکری و استواری‌های روحی، وی را چنان کرده بود که هیچگاه و از هیچ‏ حاکمی هراس نداشت. هرگز عیب‏جویی نمی‏‌کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراد دوری می‏‌کرد. تمامی انسان‌ها را بندگان خدا می‏‌دانست و از تحقیر آنان خودداری می‏‌ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد و ناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه‏ او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می‏‌آورد، به دیگران بویژه‏ نیازمندان انفاق می‏‌کرد. هرگاه کسی هدیه‏‌ای به او تقدیم می‏‌کرد، با گشاده رویی می‏‌پذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت‏‌ می‏‌کرد، می‏‌پذیرفت. به عیادت بیماران می‏‌رفت، هرچند خانه بیمار در دور افتاده‏‌ترین نقطه شهر باشد. در تشییع پیکر مردگان حاضر می‏‌شد و هیچ یار از دست رفته‏‌ای را تنها نمی‏‌گذاشت.

برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت‏ بود و مسلمانان را مورد لطف و عطوفت‏ خویش قرار می‏‌داد. امور دنیوی و اضطراب‏‌های مادی او را متزلزل نمی‏‌ساخت. زندگی علی ساده و بی پیرایه بود و در آن از تجمل، اسراف و تبذیر اثری دیده نمی‏‌شد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته‏ داشتند، همیشه مورد تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان از صله او بهره‏‌مند می‏‌شدند. از صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس‏ توقع و انتظاری نداشت.

در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه‏ دشمن هرگز او را بیمناک نمی‏‌ساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق، قاطع و استوار بود. به یاری محرومان و مظلومان می‏‌شتافت و در برابر ظالمان می‏‌ایستاد تا حق را به صاحبش برنمی‏‌گردانید، آرام‏ نمی‏‌گرفت. به دانش‌اندوزی و فراگیری معارف اهمیت زیادی می‏‌داد و همواره پیروان خود را از جهالت و بی‏‌خبری باز می‏‌داشت.

به پاکیزگی و آراستگی علاقه‏‌ای وافر داشت و این صفت از دوران‏ کودکی در او دیده می‏‌شد. از این رو هماره بر تمیزی لباس و بدن‏ اهتمام می‏‌ورزید.

بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم را گردن فرازان و سرکشان می‏‌دانست. نه تنها بر انسان‌ها بلکه بر حیوانات نیز شفقت داشت و با مهربانی و ملایمت و انصاف با آنان‏ رفتار می‏‌کرد.

نخستین شهید بنی هاشم در عاشورا
وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است: "السَّلامُ علیکَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل". علی اکبر(ع) در نبرد روز عاشورا 200 تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاکت رسانید و سرانجام مرّه بن منقذ عبدی بر فرق مبارکش ضربتی زد و او را به شدت زخمی کرد. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا کرده و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوک نیزه‌ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند. امام حسین(ع) در شهادتش بسیار اندوهناک و متأثر شدند و در فراقش فراوان گریست و هنگامی که سر خونین‌اش را در بغل گرفت، فرمود: "ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدک العفا" فرزندم علی، دیگر بعد از تو اف بر این دنیا

در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می‌گویند 18 ساله، برخی می‌گویند 19 ساله و عده‌ای هم می‌گویند 25 ساله بود. اما از این که وی از امام زین العابدین(ع)، فرزند دیگر امام حسین(ع) بزرگتر یا کوچک‌تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از امام زین العابدین(ع) نقل شده که دلالت دارد بر این که وی از جهت سن کوچک‌تر از علی اکبر(ع) بود. آن حضرت فرمود: کان لی اخ یقال له علیّ اکبر منّی قتله الناس ...

مقبره حضرت علی اکبر علیه السلام در کربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از و "علی علی ابن الحسین"، آقا علی اکبر (ع) می‌باشد.

پی نوشت‌ها:

مستدرک سفینه البحار

مقاتل الطالبین